شاید خیلیا حکمت سر سفره نشستن رو ندونن
ولی من میبینم که یک نفر از آدمای سفره کم شده و هضم این قضیه از هضم تمام غذا ها برام سنگین تره...جای یک مرد..یک پدر
شاید خیلیا حکمت سر سفره نشستن رو ندونن
ولی من میبینم که یک نفر از آدمای سفره کم شده و هضم این قضیه از هضم تمام غذا ها برام سنگین تره...جای یک مرد..یک پدر
خیلی ها با هم جفت بودند ولی جور هیچوقت...
محکم باش
وقتی خیلی نرمی...
اونوقت هی خم میشی
همه خمت میکنن حتی اون کسی که ازش انتظار نداری ...
این روزها انقدر تنهام که حتی سایمو پشت سرم نمیبینم ....
خدایا ...
خیلیا برای زمین زدنم از هیچی دریغ نکردن..
همین خیلیا رو هیچوقت دستم بهشون نرسید...میدونی..
تو این فکرم که تو از رگ گردن بهشون نزدیکتری.. تو که دستت میرسه نذار نفس راحت بکشن...اینو که میتونم بخوام...
مدت هاست سنگین تر از اون شدم
که با اشک سبک شم چون میدونم خیلی از یخ کردن های ما از سرما نیست …
از دلهای تعطیل ادمهای دنیای ما هست
فکر و خیال
عجب نقاش ماهری بود که دونه دونه موهای سیاه منو ازم گرفت...
برای کسی که با پای خودش رفت ...
دلتنگی حماقت محضه.
شما یادت نمیاد،
تو خاله بازیامون یه نوع کیک درست میکردیم به اینصورت که بیسکوییت رو توی کاسه خورد میکردیم و روش آب میریختیم و همش میزدم تا خمیر درست کنیم آخرشم میخوردیمش ..اه ..اه ..اه
انگشتر آب پش رو....
فقط 2 شغل بلد بودیم خلبان و دکتر..
کارت بهداشتیار میچسبوندیم رو سینمون و خیلی احساس پروفسورای مغز و اعصاب بهمون دست میداد .
سر میز نشستن هامون تو کلاس و دعوای سر اون
قهر میکردیم رو نیمکت یه خط از وسط میکشیدیم که مثلا ما از هم جداییم
شیشه های شیرو به خاطر خامه رو سرش میخریدیم
هر چی میپرسیدن و میموندیم توش، میگفتیم ما تا اینجا خوندیم ... یادش بخیر
تو مدرسه سر کلاس گچ که تموم میشد، خدا خدا میکردیم معلم به ما بگه بریم از دفتر گچ بیاریم
قدیما تلویزیون که کنترل نداشت، یکی مجبور بود پایین تلویزیون بخوابه با پاش کانالها رو عوض کنه
تو نیمکت آخر کلاس هم که زمانی عالمی داشتیم...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
قصه هاي كودكي از ياد رفت
خاك بازي هاي ما را آب برد
بادبادك هاي ما بر باد رفت
آه، آيا مي توان آغاز كرد
باز اين راهِ به پايان برده را؟
مي توان در كوچه ها احساس كرد،
باز بوي خاكِ باران خورده را؟
مي توان يك بار ديگر باز هم
بال هاي كودكي را باز كرد؟
چشم ها را بست و بر بالِ خيال
تا تماشاي خدا پرواز كرد
نام مستعار مرگـــــ
تنهایستــــــــــ ...
ماهیگیر دلش سوخت
اینبار ماهی از تنهایی قلابش را ول نمیکرد...
کاش ثانیه ها می ایستاد!
من هنوز آماده بزرگ شدن نبودم...
بذار بگن
مغـــروره...
مـــن...
ازصــــرفـــ احســاسم
بــــرای کـــسـی
وحشت
دآرم!
دل به آدما نده
تو که از خدا براشون عاشقانه تر نبودی و بیشتر نذاشتی....
اونا خدای خودشونو به یه تیکه نون و یه جرعه آب می فروشن...
دیگه تو رو که معلومه حتما... به نیمه آدمی.....!
کسی که میره باید بهش بگی...
این تو بودی که باختی نه من..
من بردم چون کسی رو از دست دادم که دوستم نداشت و تو باختی چون کسی رو که دوست داشت براحتی از دست دادی...
دوست داشتن به گفتن های مکرر نیست
گاهی آنرا باید باید لمس کرد...
معرفت سیری چند؟
این همان قصه ی سردرگمی های من است...
برای یه دوست بی معرفت...
فقط اینو میدونم اگر آدمی چیزی یا کسی رو واقعا دوست داشته باشه حتی اگه تموم دنیا علیه ش باشن و دست به دست هم بدن تا دوست داشتنی هاشو بگرین ازش
اون آدم یا پای خواستش می ایسته تا بدست بیارتش و قهرمان زندگی میشه یا وجدان و معرفت و شرفش رو میزاره کنار و همه چی رو فراموش میکنه...که اگر راه اول رو انتخاب کرد میشه سمبل ایستادگی و اگر راه دوم رو رفت و زد زیر همه چی میشه سمبل شیطان که نثارش سنگ و لعنته...
ﭼﻘﺪﺭ ﻣﻴﮕﻴﺮی ﺑﻴﺎیی ﻭ ﺻﺤﻨﻪ ﻫﺎی ﺩﻟﻢ ﺭﺍ ﺭﻧﮓ کنی ؟
ﺑﻌﺪ ﺑﺮﺍی ﺩﻳﻮﺍﺭ ﺍﺗﺎﻕ ﺩﻟﻢ یک ﺭﻭﺯ ﺁﻓﺘﺎبی بکشی ﻛﻪ ﻧﻮﺭ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﺗﺎ ﻣﻴﺎﻧﻪ ﺍﺗﺎﻕ ﺁﻣﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ …
راستی ﻣﻦ ﺭﻭی ﺻﻮﺭﺗﻢ ﻫﻢ یک ﺧﻨﺪﻩ می ﺧﻮﺍﻫﻢ ، ﻧﺮﺥ ﺧﻨﺪﻩ ﻛﻪ ﮔﺮﺍﻥ ﻧﻴﺴﺖ ؟
یـــه حرفهایی هســتن توی زندگـــی کـه فقط میتونی به دیــوار اتاقــت بگــی !
آنقدر از حادثه پرم که وقتی به خانه می رسم ،
تلویزیون لم می دهد روی کاناپه تا مرا تماشا کند !
هیچکس بعد هیچکس نمرده
ولی …
خیلیا بعد از خیلیا ، دیگه زندگی نکردن . . .
صورت زیبا پیر می شود،
اندام زیبا تغییر خواهد کرد؛
اما یک انسان خوب، همیشه انسانی خوب خواهد ماند ...
کاش به جای اینکه دستی بالای دست بود ، دستی توی دست بود …
یکی بود یکی نبود! یه عروسکی بود که دلش می خواست زار زار گریه کنه
اما آدما ”خنده” رو به لباش دوخته بودن…
یه سرچ توی گذشته یِ آدمای بی احساس بزنی جایِ پایِ یه آدم
خیانت کار رو می بینی…
فلسفه آلاکلنگ اثبات بزرگی کسی است که فرو می نشیند تا دیگری پرواز را تجربه کند…
دیگران را به خاطر گناهانی که در مقابل تو انجام می دهند ببخش!نه به خاطر این که انان لیاقت بخشش دارند بلکه تو سزاوار آرامشی...
حقیقت داره
کافـیه سـت چــمـدان هــات رو ببــندی
تــا حــاضـر بشن ، هـمه
بـــرای ِ از یـــاد بــُـردنــت !
اونی که بــیشتـر دوستـت داره ، زودتــــر ...
به محض اینکه احساس کردین غرورتون بازیچه کسی شده، کوله بار آرزوهاتونو بردارین و بزنین به راه زندگی!
داغ زانو زدنتون رو به دل هر کی که با غرورتون بازی می کنه بزارین!
این روزا باید دشمناتو فراموش کنی ! تنها کسی که می تونه تو رو به خاک سیاه بشونه یک دوست کاملاً مورد اعتماده...
اعتماد های رفته
مرام های مرده
ارزش های زنده به گور شده
رفاقت های نصفه نیمه ...
بر کدامین
مزار فاتحه بخوانم
سَـــرسَـــری رد شـــو ،
و ..
زنـــــدگـــــی کـن !
دقّــــت ،
دق اَت مــــی دهـــــد !
این جا
آنقدر شاعرانه دروغ می گویند
و آنقدر در دروغ هایشان شاعر می شوند
که نمیدانم
با اینهمه فریب
چگونه ست که دلم هنوز
خواب باران را دوست دارد!